سارا قاسمی پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۳:۰۰

سوم اسفند مقارن با صد و بیست و هشتمین سال انتشار روزنامه «قانون» توسط میرزا ملکم خان ملقب به خان ناظم الدوله بود. درباره میرزا ملکم خان قضاوت ها متفاوت است و مشهورتر از همه از او به عنوان بنیان گذار فراموش خانه یا فراماسونری یاد می کنند و البته کم نیستند کسانی که بر وجوه دیگر او چون سیاست مدار دوره قاجار و روزنامه نگار تاکید می ورزند.

دوست و همکار ما- علی سرهنگی- هرچند بیشتر اهل فرهنگ و هنر است و با سینما شناخته می شود اما مطالعات و تحقیقات تاریخی هم دارد و پیش تر مقاله ای از او درباره ستارخان نیز در همین «امید جوان» درج شد. مقاله تحقیقی آقای سرهنگی البته بسیار مفصل است و جا دارد در فصلنامه های تاریخی انتشار یابد. «امید جوان» اما ناگزیر است تنها بخش هایی را انتخاب کند. با این تاکید که اصل مطلب، پیوستگی و انسجام شایستگی دارد و ما ناگزیر از نقل قسمت های مختلف شده ایم:

- «میرزا ملکم خان» به همراه «سید جمال الدین اسدآبادی» به عنوان دو پیشگام قانون و دگرگونی در آن دوران نقش پراهمیتی به عهده می گیرند و زمینه را برای حکومت قانون «بنیاد فکری مشروطه» آماده می کنند. زمانی که «ملکم» از نوشتن قانون و شورای کبرا حرف می زند، بسیاری از علما جذب کلام او می شوند و تلاش می کنند که حرف های او را با اسلام هماهنگ کنند. برای نمونه علمایی چون «سید محمد طباطبائی» و «سید عبدالله بهبهانی» اگر هم قانون گذاری و مجلس را برخاسته از شریعت یا مبتنی بر آن نمی بینند، آن را برای نیرومندی و نظم در ایران ضروری می یابند یا «آخوند ملاکاظم خراسانی» و «حاجی شیخ عبدالله مازندرانی» که معتقدند: «اکنون که صاحب شریعت ناپیدا است و اجرای شریعت نمی شود و خواه ناخواه حکام جور چیره گردیده اند باری بهتر است از خودکامگی و ستمگری ایشان قانونی در میان باشد و عقلای امت، مجلس برپا کرده و در کارها شور کنند.» اما افرادی چون «شیخ فضل الله نوری» قانون گذاری بشری را بدعتی در برابر فقه و اکثریت آراء و وکالت را بدعتی در مقایل ولایت شرعی می دانند و می نویسد: «تا اینکه گفتند قانون...! قانون اساسی می نویسیم، در حالی که نوشتن قانون در برابر قانون اسلام بدعت است.

قانون ما اسلام است و آن امری ولایتی است و نه به اکثریت آراء و وکالت آزاد بشر، این مسئله در غیبت به فقها و مجتهدان مربوط می شود و نه کسان دیگر...» لازم به ذکر است ایده نظارت فقها بر مصوبات مجلس، که برای اولین بار توسط «شیخ فضل الله» مطرح شد، بعدها با تلاش های «مدرس» ادامه یافت و در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز متبلور شد.

- گرچه اندیشه قانون خواهی در ایران تنها از «میرزاملکم خان» نبوده و نیست، اما نقش «روزنامه قانون» در بیداری افکار مردم ایران و اهل قلم و سیاست بسیار مهم و موثر است. گفتنی است لزوم حکومت قانون سال ها قبل از انتشار «روزنامه قانون» بر سر زبان ها بود. اقدامات «میرزا حسین خان سپهسالار» در ایجاد «مصلحت خانه» و ترجمه قانون عثمانی نیز که توسط «مدحت پادشاه» نهاده شد و تکثیر آن در روزنامه «اختر» در ایران بی تاثیر نبود.

قبل از «ملکم خان» روزنامه «اختر» برای اولین بار مقالاتی درباره فوائد قانون انتشار داد و همکاران «اختر» همان هایی اند که بعدها با «روزنامه قانون» همکاری می کردند. اما «روزنامه قانون» جسارت و انشای دیگری داشت و انتشار اولین شماره آن دقیقا مصادف شد با برانگیختن هیجان عمومی مردم بر اثر «اعطای امتیاز توتون» توسط ناصرالدین شاه به انگلیسی ها...

«میرزاملکم خان» که در این زمان مغضوب دستگاه «ناصرالدین شاه» شد و از همه مشاغل و امتیازات، القاب و عناوین (چون پرنس، ناظم الملک، سفیر کبیر و وزیرمختاری لندن) خلع شده بود و در لندن به سر می برد، با «ادوارد براون» مستشرق و مشاور سیاست خارجی انگلستان در مشرق روابط نزدیکی پیدا کرده  به طوری که در هفته چند روز یکدیگر را می دیدند. «براون» در خانه «ملکم خان» با «سید جمال الدین اسدآبادی» که پس از غائله شهر ری علیه پادشاه و صدراعظم ایران به عراق تبعید شده و سر از لندن درآورده و در خانه «ملکم خان» سکنی  گزیده بود، آشنا شد و چون هر دو را مستعد قیام علیه شاه دانست، به مبارزه تحریک و تشویق شان کرد.

 

میرزا ملکم خان؛ دیپلمات، فراماسونر یا شعبده باز؟

 

«سید جمال» با کمک «ملکم» شبنامه ها و اعلامیه هایی علیه شاه و صدراعظم نوشته در عثمانی و ایران و برخی ممالک مسلمان و اروپایی پخش کرد. وقتی نسخ این نوشته ها به تهران و دربار رسید، صدراعظم از شاه اجازه گرفت تا علیه «ملکم» و «سید» مقالاتی را در روزنامه «ایران» و «اطلاع» در تهران و «اختر» در اسلامبول بنویسد و شاه به او اجازه داد.

امین السلطان که با «میرزاملکم خان» دشمنی دیرینه داشت برای اینکه ضربات قاطعی به حریف وارد کند، نوشته ها را شدیدتر منتشر کرد و «ملکم خان» چاره کار را در آن دید که پخش شبنامه و اعلامیه علیه شاه و صدراعظم را وسیع تر کند.

- «ملکم خان» که تا آن زمان تجربه مترجمی دولت، تاسیس خط تلگراف، راه اندازی و اداره فراموشخانه، ایام تبعید به عثمانی و مصر، وزیرمختاری و سفیرکبیری ایران در لندن، ارائه طرح تاسیس بانک ملی و راه آهن تهران و امتیاز لاتاری در کارنامه کاری خود داشت، به تازگی از سفارت لندن معزول و مغضوب شده بود، بهترین فرصت را برای ترویج افکار خود در باب مبارزه با فساد سلطنت و ترویج افکار آزادیخواهی و قانون طلب با انتشار «روزنامه قانون» پیدا کرد.

خود او در یک نامه دولتی نوشته است: «ایام بی کاری بنده گاهی بهترین وسیله خدمت بوده است». البته ناگفته نماند که اگر با امتیاز لاتاری «میرزا ملکم خان» مخالفت نمی شد و او را از مقام ها و القابش محروم نمی ساختند، شاید هیچ گاه «روزنامه قانون» به این شکل تهاجمی و با این سبک و نثر پا به عرصه وجود نمی گذاشت.

طغیان «ملکم» برای گرفتن انتقام از شاه و دیگر دشمنان داخلیش و نامه تهدیدآمیزی که وی پس از لغو امتیاز لاتاری و عزلش به «میرزا علی اصغر خان امین السلطان» صدراعظم وقت نوشت، نه تنها انگیزه انتشار قانون، بل دلیل حمله های بی امان و سخت نویسی بر ضد امین السلطان را نشان می دهد. البته باید در نظر داشت که در سال 1259 قمری یعنی حدود دوازده سال پیش از انتشار روزنامه، «میرزا ملکم خان» در نامه ای به وزارت امور خارجه آزردگی خاطر خود را با تهدید به انتشار یک روزنامه فارس مردمی و پرتیراژ در خارج نشان داده بود.

- «ملکم» تحصیلات عالیه زبان و ادبیات فارسی و عربی نداشت و از مجموع سنوات عمرش فقط در حدود 20 سال در ایران به سر برد. (قابل ذکر است که ملکم در زمان انتشار قانون 57 ساله بود) اما به واسطه داشتن هوش و استعداد فوق العاده و از همه مهمتر شغل مترجمی و نویسندگی، صاحب مکتب و روشی مخصوص در فرهنگ و ادبیات ایران شد. به طوری که «ملک الشعرای بهار» در کتاب «سبک شناسی» برای او مقام ادبی خاصی قائل است و می نویسد: «ملکم» سبک خاصی در نثر پیش گرفت که می توان «مکتب ملکم» نامید... به شیوه سوال و  جواب و به طرز تئاتر رساله هایی می نوشت و قصدش اصلاح و ایجاد قانون بود. او اساسا با مبالغه و جملات مطول و کلمات مترادف، مخالف بود و برای نجات خود از عبارت نویسی و مغلق نویسی در وزارت خارجه و سفارت ایران در انگلیس و ایتالیا، سبک جدیدی به وجود آورد.

- «جمال الدین» بعدها همکار روزنامه «قانون» شد و از همان موقع ادعای اسلامیت روزنامه افزایش یافت. قانون در شماره 18 که مطلبی نیز درباره اتحاد اسلامی در آن آمده، خبر ورود سید جمال الدین را به لندن می دهد. گزارش «خفیه نویس دربار» حاکی است که از همین گروه «آدمیت» است و سعی دارد رییس آن گروه نیز بشود. در همان حال، «سید» در مقاله هایی که در اروپا انتشار می داد از «ملکم خان» تعریف می کرد. خود «ملکم» این معنا را در مقاله ای به زبان انگلیسی یادآور شده است. ناشر روزنامه، ارمنی زاده نومسلمانی که اعتقادش به اسلام مشکوک تلقی می شد، با بدگمانی معاصران و هم چنین نویسندگان بعدی رو به رو بود.

 

میرزا ملکم خان؛ دیپلمات، فراماسونر یا شعبده باز؟

 

اشخاص و نویسندگان زیادی درباره «ملکم خان» نظریات و عقاید گونه گونی ابراز داشته اند:

مولف «سیاست گران دوره قاجار» می نویسد: «هرچند نگارش بعضی از مطالبی که ملکم به رشته تحریر درآورده سودمند و حقیقت دارد ولی از قلم کسی کاملا موثر واقع می شده که با یک ایمان خلل ناپذیری بنگارد نه فقط برای عوام فریبی و به دست آوردن پول و اعتبار و مقام. به هر حال قسمتی از آنها تا حدی موجب روشن شدن افکار گردیده است.»

و نیز می نویسد: «اطلاعات سیاسی را دست آویز کرده و در برابر مردم محبوب فروتن و بی خبر آن ایام، پرده از روی خودپسندی و خودبینی برداشته مقاماتی برای خود فوق استعداد بشری قائل می شده است.»

«ویل فرید بلنت» مولف کتاب «تاریخ سری اشغال مصر به دست انگلیسی ها» نیز درباره «ملکم خان» می گوید: «شخصیت قابل ملاحظه ای که هرگز ندیده بود، داشته... کسی که آگاه ترین مردان شرقی بوده است.»

«جلال آل احمد هم در کتاب غرب زدگی می نویسد:

«در زمانی که پیشوای روشنفکر غرب زده ما «ملکم خان» مسیحی بود «طالب اوف» سوسیال دموکرات قفقازی و از آن چرا این طور شد؟ چون همه دو سه سالی که پس از وقایع مشروطه در این آب و خاک- سری تو سرها در آوردند، همه این ها کرمانی بود و خطابه جلال الدوله و به دیگر غرب زدگی های صدر اول و تا آن جا که صاحب این قلم می بیند، این حضرات «منتسکیو»های متفق القول بودند که بفهمی نفهمی احساس می کردند که اساس اجتماع دست تهی ما در قبال حمله جبری ماشن و تکنولوژی ناب مقاومت ندارد و نیز همگی به این بی راهه افتادند که به قول ملکم خان «اخذ تمدن فرنگی بدون تصوف ایرانی»... اما گذشته از این نسخه نامجرب کلی هرکدام باز...»

«اسماعیل رایین» در کتاب «میرزا ملکم خانم به نکات جالبی اشاره می کند؛ گروهی او را یک مرد سیاسی زرنگ و پرکار و ورزیده می دانند. برخی او را ادیب و سخن سنج و صاحب مکتب می شناسند و آخرین و ساده ترین چهره ای که از میرزا ملکم خان، در ذهن مردم عادی نقش بسته است همان «شعبده باز» می باشد...! به خصوص وقتی این داستان را می شنویم: «یک روز میرزا ملکم خان به دکان سلمانی رفته بود، چون دکان سلمانی شلوغ بود ناگهان دست برد و سر خودش را از گردنش برداشت و به دست سلمانی داد و گفت: بگیر این سر مرا بپیرای و برایم بفرست... و خود با تن بی سر به راه افتاد و رفت!»

- «میرزا ملکم خان ناظم الدوله» دو ماه قبل از مرگش آخرین رساله اش را به نام «طرح تازه یا کلید نجات ایران» نوشت و برای «محمدعلی خان فرید الملک» که طرف وثوق و اعتمادش بود، فرستاد. وی تا سال 1326 به مدت 10 سال از طرف مظفرالدین شاه سفیر کبیر ایران در ایتالیا شد و تا پایان عمرش در آن کشور ماند ودر سال 1326 هجری قمری در سن 77 سالگی در شهر لوزان درگذشت و برحسب وصیتش جنازه او را به برن پایتخت سوئیس برده و در آن جا سوزاندند.



شارژ سریع موبایل